آن گل زودرس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود
گفت دهقان سالخورده كه : حيف كه چنين يكه بر شكفتي زود
لب گشادي كنون بدين هنگام
كه ز تو خاطري نيابد سود
گل زيباي من ولي مشكن
كور نشناسد از سفيد كبود
نشود كم ز من بدو گل گفت
نه به بي موقع آمدم پي جود
كم شود از كسي كه خفت و به راه
دير جنبيد و رخ به من ننمود
آن كه نشناخت قدر وقت درست
زيرا اين طاس لاجورد چه جست ؟ نیما یوشیج
9 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/13 - 01:14